از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید!
بیشترین جستجوهای اخیر:
دالان
چالوس
ولیعصر
مجله
کشاورز
موردی یافت نشد
حساب کاربری
ورود
ثبت نام
خیابانها
بیشتر
همکاران
فروشگاه
دربارهی ما
0
هیچ خریدی نکردهاید!
مبلغ قابل پرداخت:
تومان
تکمیل خرید
ناحیه کاربری
خیابانها
بیشتر
همکاران
دربارهی ما
سقف سبز کاخ
دالان
فلسطین؛ انباشتِ خاطرات مشوش
سقف سبز کاخ
سقف سبز کاخ
تعداد بازدید: 600
نظر: 0
خاطرات یکی از مشتریان نوجوان کوچینی
نوشته کاوهی بهار | عکاس
من از پانزده تا هجده سالگی به کوچینی میرفتم، یعنی از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰. ما با دوستان و دخترهای فامیل به آنجا میرفتیم. آنموقع تنها دیسکوتکی بود که برای افراد زیر هجده سال برنامه داشت. آنوقتها آهنگهای مناسب برای رقص فارسی وجود نداشت، فقط آهنگهای خارجی در دانسینگها اجرا میشد و در کوچینی آهنگهای روز پخش میشد. آنجا برای ما فقط دیسکوتک بود و اجرای زنده وجود نداشت. در حقیقت در آن ساعتی که ما میرفتیم و مخصوص افراد زیر هجده سال بود فقط صفحه پخش میکردند، ارکستر [گروه] نبود. به غیر از بلککتز با فرهاد، باند [گروه] اعجوبهها هم بسیار معروف بود. جزییات فضای کوچینی به درستی به یادم نیست. تاریک بود با نورهای رنگی. گمان میکنم راهروی ورودی تنگی هم داشت و راهرویش راهراه سیاه و سفید بود مثل رنگ پوست گورخرهای آفریقایی. یادم نمیآید که آنجا گالری هم بوده باشد، من فکر و ذکرم پیش دخترها بود! در آن ساعاتی میرفتیم، نوشیدنی الکلی سرو نمیشد. یادم نمیآید که هزینهی رزروش چقدر بود، اما هرچقدر که بود با پول تو جیبی ماهی پنجاه تومان من جور درمیآمد.
شاید از هفده سالگی بود که به جاهای دیگری که برای بزرگترها بود هم میرفتیم. گاهی همراه بزرگترها به آنجا میرفتیم و گاهی با بعضی از همسن و سالهایمان که قد کشیده بودند. یکی از جاهایی که بعداً پایمان به آنجا باز شد کلوبی بود به نام فیاما. طبقهی پایین قنادیای به همین نام در ضلع جنوب غربی میدان فردوسی بود. آنجا بیشتر پاتوق تیپ دانشجو بود. تابستانها فرهاد با بلککتز در کلوب رنگینکمان (Rainbow) که باغی بود در خیابان فرصت برنامه داشتند. یک بار با بزرگترها آنجا رفته بودم. بعد از سال پنجاه به دانشگاه شیراز رفتم.
خیابان کاخ سر راه مدرسهام بود. آن خیابان را خیلی دوست داشتم چون پر از درخت بود و باریک. درختها بالای خیابان به هم میرسیدند و مثل سقف خیابان را میپوشاندند. جای دیگری را سراغ نداشتم که اینطور باشد. خانهمان در شهناز اول بود که حالا نامش شده میثاق. مدرسهمان نامش خوارزمی بود و نزدیک دانشگاه تهران و به همین خاطر، زیاد به آنجا سر میزدم.
مقاله قبلی
مقاله بعدی