از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید!
بیشترین جستجوهای اخیر:
دالان
چالوس
ولیعصر
مجله
کشاورز
موردی یافت نشد
حساب کاربری
ورود
ثبت نام
خیابانها
بیشتر
همکاران
فروشگاه
دربارهی ما
0
هیچ خریدی نکردهاید!
مبلغ قابل پرداخت:
تومان
تکمیل خرید
ناحیه کاربری
خیابانها
بیشتر
همکاران
دربارهی ما
وقتی بزرگ شدم؛ آنچه دربارهی یک ساختمان نیمهاره در ولیعصرِ دههی هشتاد نمیدانستید
دالان
ولیعصر؛ نیمرخِ حیات بخش ژانوس
وقتی بزرگ شدم؛ آنچه دربارهی یک ساختمان نیمهاره در ولیعصرِ دههی هشتاد نمیدانستید
وقتی بزرگ شدم؛ آنچه دربارهی یک ساختمان نیمهاره در ولیعصرِ دههی هشتاد نمیدانستید
تعداد بازدید: 575
نظر: 0
با وجود اینکه در «صحت و دقت» آنچه در ادامه میآید شک دارم، در «معتبر و موثق» بودنش شک نکنید. برهمکنش حافظه، خیال و ادراکِ ما، معتبر و موثق است.
۱- بزرگ شدی میخوای چهکاره شی؟
همهی ما با این سوال مواجه شدهایم. اولین باری که این سوال از من پرسیده شد به جای اینکه بگویم: «من چه میدونم؟»، گفتم: «هرچی خدا بخواد». ناامیدی معلم سوم دبستانم از جواب دانشآموز محبوبش را خوب به یاد دارم.
با اینکه برای این سوال پاسخ دقیقی نداشتم و هر بار در مواجهه با آن به نحوی از ارائهی پاسخی صریح طفره میرفتم، همچنان در سیوپنج سالگی از این ترکیب برای تبیین ادراکم از خود، استفاده میکنم: «وقتی بزرگ شدم میخوام...» بلافاصله بعد از گفتن این چهار کلمه، نمایی دور از خیابان ولیعصرِ اوایل دههی هشتاد، حدفاصل پارک ساعی تا میدان ولیعصر در ذهنم شکل میگیرد. اگر بخواهم این جمله را کامل کنم چنین ترکیبی از کار در میآید: «وقتی بزرگ شدم میخوام سرپایینی پارک ساعی تا میدان ولیعصر...» برای تمام کردن جمله فعلی ندارم.
«بناها و شهرها ما را قادر میسازند که به جریان بیشکل واقعیت ساختار ببخشیم، آن را درک کنیم و به خاطر بسپاریم تا آنکه سرانجام بازشناسیم و به یاد بیاوریم چه کسی هستیم.»
۲- اگر بازیگر بشی حلالت نمیکنم
مادری را تصور کنید که دخترش تمام سالهای دبیرستان در حالی وارد خانه میشود که نقشههای بهدردنخور والدینِ معمارِ همکلاسیاش را زیر بغل زده و ساعتها با آنها کلنجار میرود و تغییراتی در آنها ایجاد میکند. حالا همان مادر را تصور کنید که دخترش به جای اینکه -منطبق با تصویری که از خود ارائه داده- وارد رشتهی معماری دانشکدهی هنرهای زیبا شود، از خانه خارج میشود تا سر کلاسهای تئاتر دانشکده بنشیند. گیج و مبهوت از تصمیم دختر فقط میگوید: «اگر بازیگر شی حلالت نمیکنم.» مادر چیزی از ساختمان نیمهکارهرهاشدهی نبش اتحادیه نمیداند. به مادرم اطمینان میدهم که برای بازیگری، تئاتر را انتخاب نکردهام.
برای خواندن نسخهی کامل این نوشته، ولیعصر؛ نیمرخِ حیات بخش ژانوس را بخرید
مقاله قبلی
مقاله بعدی